همیشه برای یک نخ سیگار وقت هست

faaraway with zhoze

همراه با _تنهای محض _ همه ی دوران،خدای بی شریک

آخرین مطالب
پیوندها
يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۲۰ ب.ظ

حلالیت

گفت یک روز که دیگر نبودم این متن را برای علی بفرست :


_ یک روز مسافری سوار کردم که پدرت بود؛لنگ چند نخ سیگار بودم.ناچار به روی خودم نیاوردم که میشناسمش.فقط همین.خواستم بگویم که حلالم کنی.این رسم رفاقت نبود.میدانم.

پ ن : از پدرت هم حلالیت بگیر،پانصد تومان بیشتر گرفتم.باد لاستیک ها هم باید تنظیم میشد.



پ ن 2 : همه ی اینها عوض آن لایی ای که یازده سال پیش جلوی _ مینو _ انداختی.شاید قرار بود یک فوتبالیست معروف بشوم و آنوقت دیگر پدرش نمیتوانست مخالفی کند.که من حالا مجبور نباشم پدرت را به اسم میانبر  توی خیابانی پیاده کنم که از مسیرش چند فرسخ دورتر شود.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۲۲
میر عماد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی